سايت
پايگاه خبري تحليلي پيرغار به قلم کارشناس مسائل سياسي ابوذر ولايتي نوشت:
اين اتفاقات در داخل نيز با کنش ها و واکنش هاي متفاوت و متناقضي همراه بود. از يک سو دولتي ها و طرفداران آنان قرار داشتند که تمام تلاش خود را نمودند تا بر خلاف موضع صريح رهبري يعني عدم دخالت در جزييات مذاکرات« بنده در جزئيّات مذاکره دخالتي نکردم، بازهم نميکنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلي، چهارچوبهاي مهم و خطّ قرمزها را به مسئولين کشور همواره گفتهام»، همه جزئيات مذاکرات را مورد تاييد و نظارت رهبري تلقي نمايند و با اين حربه ضمن تهديد و توهين و سانسور مخالفان سعي نمودند با ايجاد يک ديکتاتوري رسانه اي و راه اندازي کارناوال هاي خياباني و مجازي همه چيز را خوب جلوه داده و ايران را منتفع اصلي اتفاقات اخير بدانند. از ديگر سو منتقدان اين گونه اتفاقات قرار داشتند که با برشمردن نقاط ضعف رويداد ها و نشان دادن راه هاي سو استفاده دشمن سعي نمودند در فضاي سنگين تبليغاتي موافقان به وظيفه خود عمل نمايند.
اما اين ميان تنها چيزي که فراموش گرديد مواضع رهبري به عنوان مجري اصل يکصد و دهم قانون اساسي است اصلي که در آن تعيين سياستها کلي نظام جمهوري اسلامي ايران و نظارت بر حسن اجراي سياستهاي کلي نظام بر عهده رهبري گذارده شده است.
رهبر انقلاب يک سال قبل و در بيست و دوم مردادماه نود سه در ديدار مسئولان وزارت خارجه و سفرا و رؤساي نمايندگيهاي جمهوري اسلامي ايران در خارج از کشور به ضرر رابطه با آمريکا اشاره نموده و بيان کردند: رابطه با آمريکا و مذاکره با اين کشور به جز در موارد خاصي براي جمهوري اسلامي نه تنها هيچ نفعي ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلي است که دنبال کار بيمنفعت برود!؟
عدهاي اينجور وانمود ميکردند که اگر با آمريکاييها دور ميز مذاکره بنشينيم بسياري از مشکلات حل ميشود، البته ما ميدانستيم اينجور نيست اما قضاياي يک سال اخير براي چندمين بار اين واقعيت را اثبات کرد.
در گذشته ميان مسئولان ما و مسئولان آمريکا هيچ ارتباطي نبود اما در يک سال اخير بخاطر مسائل حساس هستهاي و تجربهاي که مطرح شد انجام بشود، بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماسها، نشستها و مذاکراتي داشته باشند اما از اين ارتباطات نه تنها فايدهاي عايد نشد بلکه لحن آمريکاييها تندتر و اهانتآميزتر شد و توقعات طلبکارانهي بيشتري را در جلسات مذاکرات و در تريبونهاي عمومي بيان کردند.
البته در زمينهي ادامهي مذاکرات هستهاي، منع نميکنيم و کاري که دکتر ظريف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پيش رفتند دنبال ميشود اما اين، يک تجربهي ذيقيمت ديگر براي همه بود که متوجه شويم نشست و برخاست و حرف زدن با آمريکايي ها، مطلقاً تأثيري در کم کردن دشمني آنها ندارد و بدون فايده است.
اين کار ما را در افکار عمومي ملتها و دولتها به تذبذب متهم ميکند و غربيها با تبليغات عظيم خودشان، جمهوري اسلامي را دچار انفعال و دو گانگي جلوه ميدهند.
تا وقتي وضع کنوني يعني دشمني امريکا و اظهارات خصمانه دولت و کنگره آمريکا درباره ايران ادامه دارد تعامل با آنها نيز هيچ وجهي ندارد.
رهبري در جايي ديگر مشکل ايران با امريکا را اينگونه بيان مي دارند که:«مسئلهى ما با آمريکا، مسئلهى استکبار آمريکايى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگويند، زيادهطلبند؛ همين حرفهايى که اين چند روز سرِ همين مذاکرات هستهاى زدند، شما ببينيد؛ چند ماه مذاکره کردند و حالا تمديد کردند، [بعد] شروع کردند مثل هميشه حرف زدن»
مذاکرات ادامه پيدا کرد و هميشه رهبري از اعتماد به تيم مذاکره کننده حرف زدن و از عدم اعتماد به دشمن، رهبري حتي زماني که آقاي رييس جمهور در زنجان درس نهضت حسيني را اينگونه بيان داشت:« در شب تاسوعايي که شما مردم زنجان بزرگترين مراسم گراميداشت را براي آن برگزار ميکنيد به طوري که مايه افتخار و غرور همه ايرانيان است، امام حسين(ع) خيمهاي برپا کرد و عمر سعد را به مذاکره دعوت نمود؛ امامي که آگاه است که فردا او و يارانش توسط همين عمر بن سعد و ياران نادانش به شهادت خواهند رسيد، اما خواست که با دنيا اتمام حجت کند و از همينرو در آن شب، ساعتها با عمر سعد مذاکره کرد، تا نتيجه رويارويي آنان به جنگ ختم نشود.» باز هم از اعتماد به دولت سخن راندند و فرمودند:« هيچكس نبايد اين مجموعهي مذاكرهكنندگان ما را با مجموعهي شامل آمريكا - همان شش دولت، بهاصطلاح پنج بعلاوهي يك - سازشكار بداند؛ اين غلط است؛ اينها مأموران دولت جمهوري اسلامي ايران هستند، اينها بچّههاي خودمان هستند، بچّههاي انقلابند؛ يك مأموريّتي را دارند انجام ميدهند. كار سختي هم هست [كه] بر عهدهي اينها است؛» و باز هم از عدم اعتماد به طرف مقابل حرف زدند
آقاي رييس جمهور در کتاب امنيت ملي و ديپلماسي هسته اي خود در صفحه 73 و ذيل عنوان آرمان گرايي يا اسارت در توهمات مي نويسد: متأسفانه گاهي در کشور توهمات، مبناي تصميم گيري قرار مي گيرد، مثلا اين تفکر که غرب به فروپاشي کامل رسيده و نظرات علمي اقتصادي و سياسي غرب به بن بست رسيده و خود آنها فهميده اند که ديگر راهي ندارند و راه نجات را ايران مي دانند ... البته اين گونه ادعاها آرمان نيست، بلکه توهمات ناشي از خود شيفتگي و کم تجربگي است!!!
رهبري انقلاب در ديدار مداحان اهلبيت عليهمالسلام در بيستم فروردين نود چهار توافق نکردن را بهتر از توافق بد مي دانند ودشمن تاکيد بر اينکه مذاکرات فقط در چارچوب مسائل هسته اي در حال انجام است مي فرمايند:« من البتّه هيچوقت نسبت به مذاکرهي با آمريکا خوشبين نبودم. نه از باب يک توهّم بلکه از باب تجربه؛ تجربه کرديم. حالا اگر يک روزي ــ ما که در آن روز قاعدتاً نخواهيم بود ــ شماها انشاءالله در جريان حوادث و جزئيّات و يادداشتها و نوشتههاي اين روزها قرار بگيريد، خواهيد ديد که اين تجربهي ما از کجا حاصل شده؛ تجربه کرديم. لکن با وجود اينکه من خوشبين نبودم به مذاکرهي با آمريکا، با اين مذاکرات موردي، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکرهکنندگان هم با همهي وجود حمايت کردم، الان هم حمايت ميکنم. از رسيدن به يک توافقي که منافع ملّت ايران را تأمين کند و عزّت ملّت ايران را حفظ کند، صددرصد من حمايت ميکنم و استقبال ميکنم؛ اين را همه بدانند. اگر کسي بگويد که ما مثلاً با توافق يا با رسيدن به يک نقطه مخالفيم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر يک توافقي انجام بگيرد که اين توافق توافقي باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمين بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد.»
رهبر انقلاب همچنين ضمن تبيين راه مذاکرات هسته اي به دوران پسا مذاکره نيز اشاره مي کنند و در ديدار دانشجويان تکليف وضعيت مبارزه با استکبار را اينگونه معلوم مي کنند « مگر مبارزهي با استکبار، تعطيلپذير است؟ مبارزهي با استکبار، مبارزهي با نظام سلطه تعطيلپذير نيست. اين هم جزو همين حرفهايي است که اتّفاقاً امروز من يادداشت کردهام که به شما بگويم. اين جزو کارهاي ما است، جزو کارهاي اساسي است، جزو مباني انقلاب است. يعني اگر مبارزهي با استکبار نباشد، ما اصلاً تابع قرآن نيستيم. مبارزهي با استکبار که تمام نميشود. در مورد مصاديق استکبار، آمريکا اتمّ مصاديق استکبار است. ما به اين مسئولين محترمي که در قضيّهي هستهاي مذاکره ميکنند -که حالا اينها اجازه پيدا کردهاند که مسئولين روبهرو با هم حرف بزنند؛ البتّه سابقه داشت، در اين سطح نه، در سطوح پايينتر سابقه داشت؛ در اين سطح، اوّلينبار بود- گفتهايم که فقط در مسئلهي هستهاي شما حق داريد مذاکره کنيد؛ در هيچ مسئلهي ديگري حق نداريد مذاکره کنيد، و نميکنند. آن طرف مقابل، گاهي مسائل منطقه و سوريه و يمن و مانند اينها را پيش ميکشد،»
اما متاسفانه ظاهرا قرار نيست وزارت خارجه سياست هاي کلي نظام را درک کند و در راستاي آنها حرکت کند. اين امر کار را به آنجا مي رساند که جان کري وزير خارجه آمريکا ادعا مي کند « چند ماه پيش كه يك محموله از سوي ايران راهي يمن بود، خيلي زود با همتاي خود تماس گرفتم و گفتم كه اين امر ميتواند باعث يك رويارويي جدي شود و ما آن را تحمل نميكنيم. وي نيز در مدت زماني بسيار كوتاه با من تماس گرفت و گفت قرار نيست اين محموله به زمين برسد يا از آبهاي بينالمللي خارج شود و بعد راهي كشور خودشان شد. ما محموله سلاح ايران را كه راهي سودان بود تا بعد به دست ايران برسد، دنبال كرديم. از اين رو، ما تلاشهاي عمدهاي را دنبال ميكنيم و به صورتي چشمگير، اين تلاشها را عقب راندهايم تا از اين دست فعاليتها جلوگيري شود.» اما در عين ناباوري با سکوت مقامات وزارت خارجه ايران مواجه مي شود و هيچ کس اين اظهارات را تکذيب نمي کند.
اين بار رهبري در خطبه هاي نماز جمعه تهران به وضعيت مبارزه با استکبار و مواجه با آمريکا بعد از توافق اشاره نموده و سياست نظام را اينگونه تبيين مي نمايند« اين مذاکرات و با متني که تهيّه شده است، در هر صورت سياست ما در مقابل دولت مستکبر آمريکا هيچ تغييري نخواهد کرد. همانطور که بارها تکرار کرديم، ما با آمريکا در مورد مسائل گوناگون جهاني و منطقهاي مذاکرهاي نداريم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاکرهاي نداريم؛ گاهي در موارد استثنائي مثل اين مورد هستهاي، بر اساس مصلحت، مذاکره کردهايم؛ اين مورد هم فقط نبوده است ..... سياستهاي آمريکا در منطقه با سياستهاي جمهوري اسلامي ۱۸۰ درجه اختلاف دارد. آمريکاييهاحزبالله را و مقاومت لبنان را -که فداکارترين نيروهاي دفاع ملّي در يک کشورند- متّهم به تروريسم ميکنند، از اين بيانصافي بالاتر نميشود. آنوقت در مقابل، دولت تروريست صهيونيستيِ کودککُش را مورد حمايت خودشان قرار ميدهند، با يکچنين سياستي چگونه ميشود معامله کرد، چگونه ميشود مذاکره کرد، چگونه ميشود به توافق رسيد؟ حالا موارد ديگر هم هست که من تفصيلش را ميگذارم براي جاي ديگر.»
همچنين در يک اقدام خردمندانه ديگر ضمن حفظ اجر تلاش دولت براي به سرانجام رساندن مذاکرات ادامه مسير را اين گونه نشان مي دهند« البتّه براي تصويب اين متن، يک مسير قانونيِ پيشبينيشدهاي وجود دارد که بايد اين مسير را طي کند و خواهد کرد؛ انشاءالله. انتظار ما اين است که دستاندرکاران، با دقّت مصالح را -مصالح کشور را، مصالح ملّي را- در نظر بگيرند و آنچه را تحويل ملّت خواهند داد، بتوانند با گردن افراشته، در مقابل خداي متعال هم ارائه بدهند.»-(خطبه هاي عيد فطرسال94)
در طرف مقابل آمريکايي ها با اقدامات گوناگون سعي در ادامه روند گذشته خود دارند و هر روز يک طرح ضد ايراني را در کنگره و سناي آمريکا پيگيري و يا تصويب مي کنند و بيش از پيش باطن خنده هاي زيبايشان را نشان مي دهند که اين امر نيز از نگاه تيز بين رهبري دور نمي ماند و ايشان در هجدهمين روز از شهريور در ديدار اقشار متفاوت مردم اينگونه روشنگري مي کنند« آمريکا دشمني خودش را پنهان هم نميکند. بله، تقسيم وظايف ميکنند؛ يکي لبخند ميزند، يکي مصوّبه عليه جمهوري اسلامي تهيّه ميکند و دنبال ميکند؛ اين به نحوي تقسيم وظايف است. دنبال چيزي به نام مذاکرهي با ايرانند؛ [امّا] مذاکره بهانه است، مذاکره وسيله براي نفوذ است، مذاکره وسيله براي تحميل خواستها است.»
اما باز هم اقدامات نابجا در نيويورک تکرار مي شود و وزير خارجه ايران که انتظار مي رفت به سبب فاجعه منا در کشور حاضر شود و پيگير امور مربوط به اين عزيزان باشد در راهروي سازمان ملل اقدام نابجاي قبلي را تکميل نموده و به روايت وزارت خارجه، ديپلماسي اتفاقي وزارت خارجه دولت تدبير و اميد بار ديگر سر لوحه کار قرار گرفت و ظريف به گرمي دستان اوبامايي را فشرد که در همان زمان داشت دست نوازش بر سر رژيم هاي آدم کش اسراييل و عربستان مي کشيد.
در همين حين و درست در زماني که مردم داغدار و عزادار شهداي سرزمين آرزوها بودند مردان دولت گام بعدي تسهيل رابطه صميمانه با آمريکا را برداشتند. و چهار وزير دولت از يک سو در نامه اي خطاب به رييس جمهور با انتقاد از برخي تصميمات و سياست هاي ناهماهنگ دستگاه ها ، هشدار دادند که اگر تصميم ضرب الاجل اقتصادي گرفته نشود رکود تبديل به بحران خواهد شد. و از ديگر سو در رسانه ملي حاضر شده و به دفاع تمام قد از اقدامات دولت پرداختند تا مردم را گيج آن کنند که قسم حضرت عباس را باور کنند يا دم خروس را؟
مجموعه اين اتفاقات و اقدامات اين فرض را به واقعيت نزديک تر نمود که تيم وابسته به هاشمي رفسنجاني و در راس آن رييس جمهور اسلامي ايران قصد دارند با تکرار سناريوي جام زهر و با بهکارگيري راهبرد -به اصطلاح- «راه بنداز، جا بنداز» يا «عادي سازي امر حساس، از طريق انجام گام به گام آن» و پس از تسليم هسته اي ،مردم و رهبري را به سمت و سوي اهداف خاصي هدايت نمايند يا ايجاد فضايي براي تحت فشار قرار دادن رهبري و دلسوزان ديگرنظام وهمجنين مجبور کردن نمايندگان براي پذيرش بي چون چراي برجام به منظور تن دادن به رابطه ي همه جانبه با آمريکا و تسليم بدون قيد و شرط در مقابل استکبار جهاني گام نهايي را بردارند و خواب هنري کسينجر روباه حيلۀ گر سياست خارجي آمريکا در سالهاي گذشته، (که هنوز تئوري هاي وي در مطالعات استراتژيک آمريکا مورد استفاده قرار مي گيرد.) در کتاب ديپلماسي آمريکا در قرن 21را تعبير کنند وي در اين کتاب مي نويسد: بايد بحث در مورد روابط ايران و آمريکا، از تفکرات و انديشه هاي تئوريک فراتر رود. اگر قرار بر بهبود روابط ايالات متحده با رژيم اسلامي ايران است، بايد اين مسئله: به کنار گذاشته شدن صدور انقلاب...، مهار کردن تروريسم ( بخوانيد، دفاع از فلسطين و لبنان و...)و پايان دادن به مداخله در روند صلح خاورميانه منوط شود. همچنين بايد پيشرفت در بهبود روابط با توجه به تلاش ايران براي دستيابي به موشک هاي دوربرد و سلاح هاي هسته اي انجام شود.
اما به يکباره رهبري هم چون هميشه با اقدامي به جا و به هنگام پاسخ اين ياوه انديشي هارا داده و از ممنوعيت مذاکره با آمريکا را صريح تر از قبل گوشزد نمودند.
روز چهارشنبه رهبر انقلاب که طبق اصل يکصد و ده قانون اساسي مسئول تدوين و سياست هاي کلي نظام و نظارت بر اجراي آنهاست در ديدار با فرماندهان و کارکنان نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و جمعي از خانواده هاي آنان و همچنين خانواده هاي شهداي اين نيرو که سابقه رويارويي مستقيم و تحقير آمريکايي ها در خليج فارس را داشته اند به بازخواني بخشي از سياست هاي کلي نظام در زمينه دفاعي و روابط خارجي پرداختند و بر آن تاکيد کردند
رهبر انقلاب در اين ديدار فرمودند:امروز بزرگترين خطر براي دنيا، نفاق و ريا و دروغگويي مدعيان حقوق بشر است. و با اين سخن باز هم عدم اعتماد به دشمن را گوشزد نمودند
رهبر انقلاب اسلامي با انتقاد از عده اي سهل انگار و سهل انديش در داخل که متوجه ابعاد و عمق اين موضوع نيستند، افزودند: در کنار اين افراد سهل انديش، بي خيالان جامعه و افرادي هم هستند که به مصالح و منافع ملي کشور هيچ اهميت و توجهي ندارند.
حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به طرح برخي مسائل از جانب افراد سهل انديش و سهل انگار درخصوص مذاکره با آمريکا، گفتند: اين افراد مي گويند چگونه است که حضرت علي عليه السلام و حضرت امام حسين عليه السلام با دشمنان خود مذاکره کردند اما اکنون با مذاکره با آمريکا مخالفت مي شود؟
ايشان در پاسخ به اين شبهه افزودند: چنين تحليلي درخصوص مسائل تاريخ اسلام و مسائل کشور، نهايت ساده انديشي است زيرا حضرت علي عليه السلام با زبير و حضرت امام حسين عليه السلام با عمر بن سعد، مذاکره به معناي امروز يعني معامله نکردند بلکه هر دوي اين بزرگواران به طرف مقابل خود نهيب زدند و آنها را نصيحت به خداترسي کردند.
رهبر انقلاب اسلامي گفتند: متأسفانه عده اي براي توجيه مذاکره جمهوري اسلامي ايران با شيطان بزرگ، با نگاهي عوامانه، اينگونه مسائل را در روزنامه ها، سخنراني ها و فضاي مجازي مطرح مي کنند، که کاملاً اشتباه است.
حضرت آيت الله خامنه اي با تأکيد بر اينکه ايران هيچ مخالفتي با اصل مذاکره با کشورها، اعم از اروپايي و غيراروپايي ندارد، خاطرنشان کردند: اما در مورد آمريکا موضوع متفاوت است زيرا آنها تعريفي که از مذاکره با جمهوري اسلامي ايران کرده اند، به معناي نفوذ و باز کردن راه براي تحميل است.
حضرت آيت الله خامنه اي گفتند: "مذاکره با آمريکا ممنوع است زيرا اين مذاکره نه تنها هيچ نفعي ندارد بلکه ضررهاي بيشماري نيز دارد.
رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به سالروز مباهله و ايستادگي پيامبر اسلام (ص) و خاندان مطهر ايشان در مقابل جريان کفر، خطاب به جوانان انقلابي کشور، تأکيد کردند: همانگونه که در قضيه مباهله در صدر اسلام، همه ايمان در مقابل کفر قرار گرفته بود، امروز نيز در جمهوري اسلامي ايران، همه ايمان در مقابل کفر قرار گرفته است و همانگونه که در آن زمان صفاي معنوي پيامبر(ص) و خاندان ايشان توانست دشمن را از ميدان خارج کند، امروز هم ملت ايران با اقتدار معنوي خود، دشمن را از ميدان خارج خواهد کرد."
متاسفانه با نگاهي به گذشته برخي از مسئولين نظام که بيشتر تحصيل کردگان و يا بزرگ شدگان غرب هستند و بيشتر عمر خود را به جاي آنکه در کنار مردم بوده و مشکلات آنها را با عمق جان درک کنند در خارج از ايران گذرانده اند يک خصيصه و مشکل بزرگ خودنمايي مي کند واين مشکل بزرگ دولت مردان چپ و راست آن است که هنوز درک دقيق و عميقي از منطق انقلاب اسلامي از يک طرف و منطق جبهۀ استکبار جهاني از طرف ديگر ندارند و علت اصلي دورهاي باطل و تناقض گويي ها و بداخلاقي هاي آنها نيز همين است. اگر چنين درکي وجود داشت بايد به راحتي و با مطالعۀ دقيق بعضي از متون منتشره پيرامون استراتژي هاي آمريکا متوجه مي شدند که بازي مذاکره در دولت اوباما همان بازي مذاکره در دولت بوش ها و کلينتون است که عمده ترين هدف اين بازي ها بي اعتبار کردن انقلاب اسلامي در جهان مخصوصا دنياي اسلام و مهار تاثير گذاري آن بر تحولات منطقه است. اين استراتژي دقيقا و مو به مو شبيه همان پيشنهادي است که هنري کيسينجر طرح عملي آن را در کتاب ديپلماسي آمريکا در قرن بيست و يکم تدوين کرده بود .
هر چند که خيلي از آنهايي که اين روزها خود را جز سردمداران و شناسنامه هاي جمهوري اسلامي ايران مي دانند نتوانستند پيام هاي روشن و صريح رهبري را درک کنند و عمار گونه عمل نمايند اما هستن کساني که با يک اشاره ي آقا آخر خط را ديدند نمونه اش همين جانبازاني که چند وقت پيش به ديدار مولايشان رفته بودند. خبرنگار فارس در حاشيه نگاري اين ديدار نوشته« يکي از جانبازها درباره توافق هستهاي صحبت ميکند. ميگويد: نمايندههاي مجلس آنقدر که حواسشون به سانتريفيوژ و غنيسازي و... هست حواسشون به اين نيست که آمريکا با اين کار داره با اين توافق پاش رو ميذاره لاي درِ تا اين درِ مذاکره هيچوقت بسته نشه و ما تا چندين سال بعد هي بايد بريم پشت ميز مذاکره و...
صحبتهايش که تمام ميشود آقا ميگويند:
اين رو به من نگيد، اين رو به نمايندههاي مجلس بگيد، به اونايي که فکر ميکنيد حواسشون نيست بگيد...»
واقعا اگر نمايندگان مجلس در جايگاه واقعي خودشان قرار داشتند و واقعا اگر مجلس در راس امور قرار داشت و نمايندگان آن در راس هرم فکري و عقيدتي انقلاب قرار داشتند، اين همه تاکيد آقا را ناديده نمي گرفتند و به يک نقل قول ساده از فلان منبع که راستگويي و دروغگويي اش معلوم نيست اکتفا نمي کردند. و اين قدر از رهبري هزينه نمي کردند تا ايشان مجبور شوند نقل به مضمون بگويند آدم زنده وکيل نمي خواهد و بنده هر چيزي را که قرار است بگويم خودم مي گويم. اگر مجلس ما مجلس بود...........
اما پس از اين بيانات ديگر حجت بر همگان تمام شد و پس از اين سخنراني نه نمايندگان مجلس مي توانند بهانه تراشي کنند و با ادعاي اينکه رهبري در جريان همه ي امور قرار دارند در کار خود کوتاهي کنند نه سيستم وزارت خارجه اجازه دارد ديپلماسي اتفاقي خود را ادامه دهد بلکه اگر اين دوستان نتوانند تدبيري اتخاذ کنند که در آن عزت ايران اسلامي لحاظ شده باشد طبعا بايد از منصب قدرت کنار رفته يا کنار گذاشته شوند چرا که اصل اول خدمت در جمهوري اسلامي ايران التزام عملي به قانون اساسي و اصل مترقي ولايت فقيه است.